-
نشد
چهارشنبه 2 اسفندماه سال 1391 09:57
به نام خدا. نشد از امیر محمد عکس بزارم نمیدونم چرا نمیشه.چند بار تلاش کردم ولی نشد منم بی خیالش شدم.و بالاخره یه روز میام و از شیطنتهاش میگم.
-
از هر دری یه سخنی
دوشنبه 22 آبانماه سال 1391 13:58
ب به نام خدا سلام به همه دوس جونیا امروز تصمیم گرفتم یه عکس از امیر محمدم بزار م. بعد یه عالمه گشتن و یه عکس خوب پیدا کردن نمیدونم چرا آپلود نمیشد من نیدونستم چی کار کنم ولش کردم تا شب آرامیسم بیاد ببینم چی کار میشه کرد . چقدر تنبل شدما.کلا دیگه هیچ حسی واسه نوشتن ندارم.قبلا خاطراتمو همین جا هم توی دفتر خاطراتم...
-
دلتنگی
پنجشنبه 6 مهرماه سال 1391 00:56
سلام به همه دوس جونیا بالاخره بعد از این همه مدت تونستم بیام اینجا.اول تابستون اساس کشی داشتیم.تا همین چند روز پیش هم اینترنت نداشتیم. چقدر دلم برا وبلاگم تنگ شده.برا نوشته هام.وقتی که عکسای نینیمونو دیدم ققققشنگ احساس کردم بزرگ شده.قربونش برم.وقت شد چنتا از عکساشو میزارم. جیگر مامان میگه ماما، بابا البته اکثر وقتا...
-
جیگرای من
چهارشنبه 21 دیماه سال 1390 15:56
به نام خدا. سلام دوس جونیا. این عکسای جیجر مامانی امیر محمد. کلی عکس ازش گرفتم ایشالا اگه برسم براتون میزارمشون.این دوتا عکسش رو خیلی دوس دالم. این عکسو دو هفته پیش ازش گرفتم این عکس هم از 3ماهکیشه. اینم جیکر خاله رضاست .امشب میخوایم بریم تولد 6سالگیش رو بگیریم.البته هجدهم تولدش بوده ولی به خاطر امتحان بچه ها گذاشتند...
-
خدایا یک لحظه از یادت غافل نشیم
شنبه 19 آذرماه سال 1390 13:18
به نام خدا سلام دوس جونیا. امید دارم که حال همگی خوب باشه. دیشب یه خبر بد شنیدم واقعا ناراحتم کرد. خبر این بود که یکی از آشناهای دور دامادمون همسرش و کشته.وقتی که فهمیدم به چه شکلی بوده قاطی کردم.ماجرا به این شکل بوده مرده با یکی که چت میکرده و واسش عکساشو میفرستاده قرار ازدواج میزارند.وقتی که خانمش متوجه میشه با هم...
-
چند تا عکس از ....
شنبه 28 آبانماه سال 1390 17:02
به نام خدا سلام دوست جونیا اینم چند تا عکس از آقا پسرمون
-
من و آرامیس جونم و امیر محمدم
یکشنبه 22 آبانماه سال 1390 14:41
به نام خدا سلام به همه دوس جونیا. بالاخره بعد چند ماه موفق شدم بیام. نینیمون به دنیا اومده فردا دو ماهش پر میشه.الانم لالا کرده.زندگیمون یه رنگ و بوی دیگه گرفته. زندگیه قشنگی داشتیم قشگتر شده. نمیدونید چه جیگری شده.تازگیا باهاش حرف که میزنیم ذوق میکنه قبلا فقط لبخند میزد ولی حالا ذوقم میکنه.قربونش برم. اسمش گذاشتیم...
-
حرفای روز مره
دوشنبه 6 تیرماه سال 1390 12:55
به نام خدا سلام دوس جونیا.حالتون که ایشالا خوب هست ؟ما هم خوبیم خدا رو شکر،به خوصوص که الان نی نی هم داره میاد. خدا شکر آرامیس جونیمم حالش خوبه.الان یهوکی قلمبه شد .آرامیسم گلم دوست دارم بابا آرامیس عاشقتم.همیشه مواظب خودت باش به خوصوص الان که داری بابایی میشی. چه قدر دلم میخواست بیام بنویسم اما قسمت نمیشد.یه کم تنبلی...
-
و عید امسال
چهارشنبه 17 فروردینماه سال 1390 11:20
سلام دوس جونیا. خوب هستید؟با کلی تاخیر سال نومبارک. عید بهتون خوشت گذشت؟ به ما که خوش گذشت .جاتون خالی رفتیم مسافرت.طرف قشم و بندر عباس و اون طرفا. دوم عید رفتیم و هشتم اومدیم.یه عالمه جا برا عید دیدنی داریم که هنوز نرفتیم.مسافرت تو عید رفتن و دوست ندارم ،مسافرت فقط برا تابستون.خدائیش از عید امسال هیچی نفهمیدم.انگار...
-
باران میبارد.
پنجشنبه 19 اسفندماه سال 1389 19:15
به نام خدا سلام به همه دوس جونیام. چه بارون خوبی میاد.چقدر دلم بارون میخواست. خدایا شکرت. امروز بعد از یه مدت طولانی آبگوشت پختم اونم چه آبگوشتی اگه نمیسوخت حتما خیلی خوشمزه میشد.خدائیش با اینکه یه کم یه کوچولوها ته گرفته بود ولی خوشمزه شده بود. به هر حال نوش جان کردیم.درد ناچاری. موقعی که غذا در حال پخته شدن بود بنده...
-
چقدر دلگیرم از دسته زمونه
شنبه 14 اسفندماه سال 1389 13:39
چقدر دلگیرم از دسته زمونه سر راهم نه یک میخونه مونده نه ساقی مونده نه پیمونه مونده از اون مرد ، تو با اون قلب مغرور یه عاشق با دلی دیوونه مونده چقدر دلگیرم از دسته زمونه عجب ظلمی تو کاره آسمونه شبای شهره عاشق بی ستاره اس ستاره ماله شهر دیگرونه این شعر تو یه وبلاگ خوندم دوسش داشتم.
-
یه خبر بسیار خوشحال کننده.
دوشنبه 4 بهمنماه سال 1389 15:27
به نام خدا سلام دوس جونیام. بالاخره من اومدم.نمیدونم چرا تلفنمون قطعه،الان حدود سه روز قطعه. منم مجبور شدم بالاخره طلسمو بشکنم بیام نت.یه عمری بود نیوموده بودم نت.دقیقا بعد ازدواجم تا حالا. یه خبر خوب دارم.اگه گفتین؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ آرامیسم و ذوق زده کردم.منظور همون سوپرایز و اینا. خبر خوبم مربوط میشه به...
-
سوپرایز شدم
دوشنبه 13 دیماه سال 1389 11:24
به نام خدا. سلام دوس جونیام.حالتون خوب هست ؟ دیرزو عصری با مامانم و آبجیم رفته بودیم جهاز بخریم آخه انشاا...قرار بعد از صفر عروسی کنند و برند سر خونه زندگیشون. منم رفته بودم دنبالشون نظر میدادم.سلیقم بد نیست.وقتی که خریدمون تموم شد منم یه سری خرده ریز خریدم.اومدم خونه وقتی که اومدم تو یهو چشمم افتاد به یه دسته گل و یه...
-
این چند روز .......
چهارشنبه 1 دیماه سال 1389 21:22
به نام خدا. سلام.دوست جونیا.خوب هستید؟ این چند روز همش دارم به این فکر میکنم که اگه یه روزی مردم چه کاری واسه اون دنیام انجام دادم.اصلا آماده رفتن هستم یا نه؟چه توشه ایی واسه آخرتم جمع کردم؟چیزی به ذهنم نمیرسه. اصلا نمیتونم تمرکز بگیرم.قاطیم بدجور.این چند روزه همش چهره مریم تو ذهنمه.اگه بگی صداش در اومد اصلا ،خیلی...
-
انالله و انا الیه راجعون
شنبه 27 آذرماه سال 1389 21:54
انالله و انا الیه راجعون به نام خدا. سلام به همه دوس جونیام. نمیدونید چه حالی دارم .امروز ظهر یه اتفاق خیلی بد افتاد.شوهر دختر خالم تصادف کرد و در جا فوت کرد.نمیدونید وقتی شنیدم چه حالی شدم.آخه جوون بود حدود 27 الی 28 سالش بود.نازی دختر خالم نازی احمد کوچولو بچشون.آخ خدا جون چرا؟مریم که طعم بی پدری رو کشیده بود چرا...
-
آرامیسم
شنبه 29 آبانماه سال 1389 09:32
سلام دوست جونیام. همگی خوب هستین؟من که خیلی خوبم.خدا شکر آرامیس جونم خیلی بهتر شده.دکتر هم رفت سه جلسه براش لیزر درمانی تجویز کرد.خدا رو شکر خیلی بهتر شده. دوس جونم دوست دارم مواظب خودت باش
-
آرامیس جونم
یکشنبه 23 آبانماه سال 1389 19:10
سلام دوس جونیا. چند روزیست حالم خیلی گرفتست.آخه ارامیس جونم حالش اصلا خوب نیست.قبلا دیسک کمر داشت الان دوباره زده بیرون از قبلشم بدتر شده دیگه نمیتونه تکون بخوره.دکترش هم گفته فعلا باید استراحت کنه تا فردا اگه بهتر نشد بیاد برا لیزر درمانی.بچه ها تو رو خدا براش دعا کنید.خیلی درد میکشه.از این بیشتر ناراحتم که برا خاطر...
-
ادامش
یکشنبه 16 آبانماه سال 1389 12:33
-
سالروز
یکشنبه 16 آبانماه سال 1389 12:26
سلام به همه دوس جونیام. خوب هستید؟چه خبرا؟ من که امروز الکی خوشم.البته زیادم الکی نیستا .پس فردا سالروز عقدمونه.فکر نمیکردم آرامیس جونم یادش باشه ولی یادش بود.میخوایم یه برنامه دو نفره داشته باشیم شاید با دوستای آرامیس بریم بیرون.این از خوش بودنه من. دیگه براتون بگم کادو واسه آرامیس جونیم یه دست کت شلوار خشکل مشکل...
-
تولد
یکشنبه 2 آبانماه سال 1389 17:46
سلام سلام سلام. خوبید دوس جونیام؟چه خبرا ؟ اومدم یه خبر خوب بدم و برم خیلی عجله دارم.آخه میدونید چیه کلی مهمون داریم.حالا میدونید واسه چی مهمون دارم؟ خوب معلومه دیگه بخاطر همون خبر خوبست دیگه.اگه گفتین؟خودم میگم. امروز تولد آرامیس جونمه.هورا هورا قشنگ ترین صدای زندگی تپش قلب توست با شکوه ترین روز تولد توست پس برای من...
-
حس قشنگ.
چهارشنبه 7 مهرماه سال 1389 13:22
سلام دوس جونیام. خوب هستید؟چرا من حس نوشتنم نمیاد؟ صبح دنبال یه کتاب میگشتم که یهو چشمم افتاد به دفتر خاطرات چند سال پیشم.دیگه کلا همه چیز فراموشم شد و همونجا نشستم و شروع کردم به خوندن خاطراتم.کلی یاد گذشته افتادم دلم برا خیلی از دوستام تنگ شد که الان دیگه ازشون هیچ خبری ندارم.ویاد خیلی چیزای دیگه که خیلی وقت بود...
-
ماه رمضون
پنجشنبه 28 مردادماه سال 1389 11:26
به نام خدا. سلام دوس جونیام. نماز روزهاتون قبول باشه. خوبید؟ با ماه رمضون چی کار میکنید؟ من که دارم از پا میفتم.به هیچ کاریم نمیتونم برسم.تا میام پا شم سرم گیج میره .حالت تهوع هم اکثر وقتا دارم.و در نتیجه مجبورم همش بخوابم.نیست خواب و دوست ندارم.از این جهت. به قول مادر بزرگم خدا توفیق بده.الانم به شدت گرسنم.نمیدونم...
-
و بالاخره ما آمدیم.
پنجشنبه 14 مردادماه سال 1389 22:12
به نام خدا. سلام دوس جونیام.خوب هستید؟ چقدر همه اومدند پست جدید گذاشتند. از این چند وقت بگم .کلی سرمون شلوغ بود.اول که نامزدی و عقد خواهر جونم بود.با اینکه یه مراسم ساده بود ولی تا چند روز سرمون شلوغ بود.ایشالا تا چند ماهه دیگه میخواند یه عروسیه حسابی بگیرند از همین الان باید رفت تو فکر یه لباس خشگل موشگل. بعدشم...
-
تولد
چهارشنبه 2 تیرماه سال 1389 10:13
به نام خدا. سلام به همه دوس جونیام. میدونید فردا چه روزی؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ تولد منه.یعنی ارامیس یادش هست؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
-
من اومدم
چهارشنبه 26 خردادماه سال 1389 09:36
سلام خوب هستید؟ من از مشهد اومد.جای همتون خالی.واقعا خوب بود.ایشالا قسمت همتون بشه برین. کلی باهاش حرف زدم کلی باهاش درد دل کردم.کلی گریه کردم خالی شدم. تازشم غذای امام رضا رو هم خوردیم جای همتون خالی بود. به من که چسبید.حیف که نتونستم تا آخرش بخورم. سفر به جایی بود آخه خیلی حوصلم سر رفته بود.دلم یه مسافرت توپ میخواست...
-
مشهد.
پنجشنبه 13 خردادماه سال 1389 12:14
سلام دوس جونیام. خوبید؟ میلاد دخت نبی اکرم حضرت فاطمه زهرا (س ) به همه مسلمونای جهان تبریک میگم. چقدر خوشحالم. اگه گفتین چرا؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ میخوام برم مشهد دلم یک ذره شده بود.دیروز شوهر جون اومد بهم گفت برا روز زن میخوام ببرمت مشهد من و میگی بیست کیلو ذوق کردم. واقعا سوپرایز شدم. البته دوشنبه میریم.ولی همینکه به یادم...
-
محلات.
پنجشنبه 6 خردادماه سال 1389 17:24
به نام خدا سلام به همه دوس جونیا. خوب هستید؟این چند وقته من نبودم چه خبرا ؟ نمیدونم چرا حالو حوصله نوشتن ندارم بیشتر دوست دارم برم بقیه وبلاگا وبخونم. جمعه جاتون خالی رفته بودیم محلات خوش گذشت.تا حالا تنهایی مسافرت نرفته بودیم من آرامیس جون.آب گرمش خیلی کیف داد من که اول میترسیدم برم تو آب آخه خیلی داغ بود ولی با کلی...
-
دیشب
سهشنبه 24 فروردینماه سال 1389 11:19
به نام خدا سلام دوس جونیا. حالتون خوب هست؟ میخوام از دیشب بگم که چقدر قاطی پاتی بودم. به راستی یادآوریه بعضی خاطرات چقدر آدم و ناراحت میکنه. فک کن از شدت عصبانیت نمیدونی چی کار بکنی و داری تمام سعیتو میکنی که کسی متوجه عصبانیتت نشه.تو همین حین که داری به خودت میگی اروم چیزی نیست یهوکی یه چیزی میبینی که یه خاطره بد...
-
و عید امسال
چهارشنبه 18 فروردینماه سال 1389 18:11
به نام خدا سلام به همه دوس جونیا. سال نو مبارک.البته فک کنم یه کم واسه تبریک گفتن دیر شده باشه.ولی من دوست داشتم الان بیام تبریک بگم. آخی بلاخره اومدم.از شنبه تا حالا میخواستم بیام و آپ کنم.اما تنبلی به شدت در من رسوخ کرده و اجازه این کارو بهم نمیداد.تا امروز موفق شدم شکستش بدم.تو عید هم اینقدر سرمون شلوغ بود(از نوع...
-
و بالاخره عکسام
پنجشنبه 27 اسفندماه سال 1388 13:37
به نام خدا. سلام به همه دوس جونیا. بالاخره من اومدم عکسا رو گذاشتم.اگه وقت نمی گرفت همون روز گذاشته بودم ولی تنبلیه دیگه.کاریشم نمیشه کرد. باقیشو هم اگه خواستید ببینید برین به ادامه مطلب. لطفا چطور بودند؟خوب شده؟