خونه تکونی

به نام خدا.

سلام به همه دوس جونیا.

حالتون چطوره؟خوبید؟امید دارم که حال همگی خوب باشه.

چه خبر از خونه تکونی؟کی شروع کرده کی هنوز مث من تو فکر که از کجا شروع کنه؟

این چند روز هی میخواستم بیام یه پست جدید بزارم اما مگه میرسیدم؟جاتون خالی مامان و بابا رفتند سوریه ،خونه تکونیشون مونده برا ما البته مامان جونم کلی کارارو کرده ولی بازم بود.امروز رفته بودیم با آبجیم خونشون باقی کارارو بکنیم که میاند ، خونه تکونی تموم شده باشه.دیروزم همین جور الکی رفت .پیروز هم که تا ظهر خونه مامان بودم میخواستند برند باید اونجا باشم دیگه.عصرشم هم جاتون خالی میخواستیم بریم جشن.جشن عقد پسر خالم. بود.خوش گذشت .تا شب ساعت نه طول کشید.بعد اومدم خونه اینقدر خسته بودم که شام نخورده رفتم لالا.میبینید چقدر سرم شلوغ بود؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

ولی جمعه شب مهمون داشتیم از صب داشتم زحمت میکشیدم تا شب که مهمونا اومدند.آهان دوباره چهارشنبه شبم مهمون داشتیم مامانم اینا میخواستند برام عیدی بیارند که دیدم زشت شام نپزم دوباره از صب یه عالمه فعالیت داشتم تا شب.

همین طوری بدون هیچ برنامه مفیدی عمرم داره سپری میشه بدون هیچ استفاده ایی. حتا هنوز نرسیدم که نقاشیه نیمه کارمو تموم کنم.

تازه بابام گفته این و برا من میکشی واسه عید میاری خونمون ولی متاسفانه هنوز کامل نیست.اگه بابایی بفهمه.................

باید یه برنامه حسابی برا خودم بریزم که به همه کارام برسم.من میخوام همه کارامو انجام بدم ولی نمیدونم چرا نمیشه .بخصوص صبحا نمیشه به این خواب غلبه کرد.یه وقتا عصابم خیلی قاطی میشه تا دو سه روز خوبم ولی روز چهارم دوباره یادم میره و تا نه نیم ده خوابم.خیلی بد مگه نه؟

خیلی نوشتم .امیدوارم تو این چند روز  بتونم همه کارامو انجام بدم.بخوص نقاشیم که بد جور داره رو عصابم راه میره.

راسی یه خونه تکونی حسابی هم باید دلم بشه.اساسی گرد گرفته.امیدوارم که موفق بشم.

اگه رسیدم همین چند روز میام و عکسای گلایی که از گل خونه گرفتم و میزارم.دو سه تاند ولی خیلی دوسشون دارم.

فعلا بای.